جدول جو
جدول جو

معنی میانه روی - جستجوی لغت در جدول جو

میانه روی
حد وسط کاری را در پیش گرفتن، خودداری از افراط و تفریط
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
فرهنگ فارسی عمید
میانه روی
(نَ / نِ رَ)
حالت میانه رو. اعتدال. قصد. اقتصاد. دوری از افراط و تفریط. (یادداشت مؤلف). اعتدال و اقتصاد و نه تفریط و افراط. میان روی و عدم اسراف. (ناظم الاطباء) : اعتزام، میانه روی گزیدن در تک و رفتار و جز آن. استقصاد، میانه روی خواستن. (منتهی الارب). و رجوع به میانه رو شود
لغت نامه دهخدا
میانه روی
عمل میانه رو اعتدال
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
فرهنگ لغت هوشیار
میانه روی
اعتدال
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
فرهنگ واژه فارسی سره
میانه روی
اعتدال، مدارا
متضاد: تندروی، افراطی گری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
میانه روی
معتدلٌ
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به عربی
میانه روی
Moderation
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
میانه روی
modération
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
میانه روی
moderação
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
میانه روی
umiar
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به لهستانی
میانه روی
умеренность
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به روسی
میانه روی
поміркованість
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
میانه روی
gematigdheid
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به هلندی
میانه روی
Mäßigung
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به آلمانی
میانه روی
اعتدال
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به اردو
میانه روی
moderazione
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
میانه روی
ความพอดี
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به تایلندی
میانه روی
עֵצָה
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به عبری
میانه روی
節制
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
میانه روی
节制
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به چینی
میانه روی
kiasi
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
میانه روی
moderación
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
میانه روی
ölçülülük
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
میانه روی
moderasi
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
میانه روی
সংযম
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به بنگالی
میانه روی
संतुलन
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به هندی
میانه روی
절제
تصویری از میانه روی
تصویر میانه روی
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میانه رو
تصویر میانه رو
کسی که در هیچ کاری افراط و تفریط نکند، میانه گیر
فرهنگ فارسی عمید
(دَ نِ)
آن که در هیچ کاری افراط و تفریط نمی کند. (ناظم الاطباء). معتدل که نه به افراط گراید و نه به تفریط. معتدل درعقاید و اعمال. متوسطالسیر. (یادداشت مؤلف). متوسطدر افعال و اقوال. (آنندراج). مقتصد، میانه رو در نفقۀ عیال یعنی نه مسرف و نه تنگ گیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
میانه روی. اعتدال که نه افراط باشد و نه تفریط. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از میان روی
تصویر میان روی
میانه روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میانه رو
تصویر میانه رو
آنکه در اعمال خود افراط و تفریط نکند معتدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میانه رو
تصویر میانه رو
((~. رُ))
معتدل، کسی که نه افراط می کند نه تفریط
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیاده روی
تصویر زیاده روی
افراط
فرهنگ واژه فارسی سره
معتدل
متضاد: تندرو، افراطی، دست راستی
فرهنگ واژه مترادف متضاد